پسر یک مرد پولدار برای تحصیل به خارج از کشور رفته بود . یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد : (( شهری که در آن درس می خوانم فوق العاده است ، مردمش خوب هستند و من اینجا را دوست دارم ، ولی یک مقدار احساس شرم می کنم که با خودرو شخصی ام به دانشگاه بروم در حالی که تمام دبیرانم با مترو می آیند . ))
مدتی بعد نامه ای به این شرح همراه یک چک یک میلیون دلاری از پدرش برایش رسید : (( بیش از این ما را خجالت نده ، تو هم برو برای خودت یک مترو بخر . ))